انتخاب تناليته

  • by admin
  • جمعه , 18 آگوست 2017
  • Comments Off
tonalitte

 

باوجوديكه طبيعت گامها با يكديگر مشابه و متحدالشكل ميباشد يعني هر تناليته بزرگ يا كوچكي داراي وضع خاصي است و به لحاظ رعایت فواصل میان نغمه های مربوط به خود ، باز ديده ميشود مثلا بتهوون كه تنالیته مي بمل را براي سمفوني قهرماني و تناليته فاي بزرگ را براي سمفوني چوپاني به كار برده است و به نظرم این امر اتفاقي نبوده است و آهنگساز عامدانه و آگاهانه تنالیته مورد نظرش را از میان رنگهای گوناگون انتخاب نموده است .البته میدانیم که برخی موارد چون محدودیت سازها و یا بحث سازهای انتقالی و … در انتخاب تنالیته موثر بوده اما طبيعت است كه يك قانون مرموز و يا يك هيئت واقعي ، يك رنگ مخصوص براي هر تن موسیقی تعيين كرده است . درخصوص نت لاي ۴۳۲ هرتز حتما چیزهایی شنیده اید كه برخي موسيقيدانان آن را اصيل دانسته و در اثر تجربه و شواهد مكشوفه شان ، كوك ساير نتها بر اساس نت پايه لاي ۴۳۲ هرتز را باعث تغيير در انرژي حاصله از موسيقي ساخته شده دانسته اند . البته امروزه برخی از ریاضیات دور شده و جنبه سحر و جادو به این واقعیت فیزیکی داده اند و با ملعبه قراردادن آن به فروش آلبوم های ساخته شده برپایه کوک لا ۴۳۲ هرتز پرداخته اند . مانند واقعیت فیزیکی آب یونیزه که در آن مولکولهای آب در بهترین آرایش هندسی ممکن و تشکیل پیوندهای هیدروژنی مستقر می شوند و این واقعیت ، مبدل به ساخت دستگاههای تولید آب یونیزه با نسخه آب شفابخش ! شد . واقعیت فیزیک و فیزیولوژیک را رد یا کتمان نمی کنیم . البته ميدانيم كه اكنون لاي استاندارد ، لاي ۴۴۰ هرتز در نظر گرفته شده است .
به آنچه در اينجا استناد كرديم ادعا نميكنیم كه تمام تن ها نميتوانند موارد استثنايي را ادا كنند و فقط احساسات معيني را تفسير و تعبير مينمايند ، ولي چيزيكه در اينجا اهميت دارد ، درجه پنجم يا دومينانت هر تناليته ميباشد كه براي توصيف و تعبير قابليت خاصي را داراست .
هركس برحسب طبيعت خودش ميتواند هيئت هر تني را در نظر مجسم كند و مشخص كردن آن هم كاملا امكان پذير است به طوريكه ما تصور مي كنيم . رنگ به تصوير كشيده از برخي گامهاي بزرگ و كوچك به قرار زير است :
فا ديز بزرگ : درشت و خشن
سي بزرگ : نيرومند و قوي
لاي بزرگ : آزاد و صدادار
فاي بزرگ : چوپاني و روستايي
لاي كوچك : ساده ، نحيف غمگين
دوي كوچك : تاريك ، دراماتيك
فاي كوچك : دلتنگ ، ضديد و ناهموار
و ….
و دراين اين درك ، آثار ساخته شده توسط بزرگان موسيقي و نحوه انتخاب تناليته مورد نظر ، براي ما خيلي مهم بوده است . چرا كه من معتقدم درك موسيقي بزرگاني چون بتهوون ، موتسارت ، باخ ، شوپن و… بسيار بسيار فراانساني بوده است .
اگر حصول يك چنين نتيجه اي از تنهاي مختلف كه به نظر عجيب مي آيد فقط در موسيقي كه براي اركستر نوشته ميشد صدق مي كرد بدون شك و ترديد ميتوانستيم دليل آن را سازبندي و تركيب بندي و حتي انگشت گذاري سازهاي مختلف بدانيم كه تنها در آنجا ديز و بمل مي گيرند ولي آنچه كه بيشتر جاي تعجب دارد ، مشاهداه همان مفهوم است كه در پيانو و ارگ و حتي كورال ظاهر مي شود .

و اين مبحث ، يكي ديگر از مباحثي است و خواهد بود كه ذهن حقير را به خود مشغول داشته است ، اگر خاطرتان باشد ، پيشتر مقاله اي راجع به چرايي اثر تناليته هاي ماژور و مينور داشتم كه عمده بحث در اين بود كه چرا يك تناليته ماژور اثر مفرح و يك تناليته مينور اثري محزون به طور عام دارد ، چرا درک عده ی گوناگونی از مخاطبانیکه به لحاظ جغرافیایی قرابتی ندارند از یک موسیقی یکسان ، مشابه خواهد بود ؟ چرا باشنیدن رکوییم موتسارت ، پایکوبی نمیکنیم ؟ چرا یک کودک هم با شنیدن ریتمی پویا ، پایکوبی میکند ؟ درک غریزی از طبیعت موسیقی ، معلول چیست ؟ یادم می آید از بزرگواری که از استادان بنام فیزیولوژی هستند پرسیده بودم ، انباشتگی اطلاعات در نورون ها ، چگونه واکنشی است ؟ آیا بر جرم نورون ها افزوده میشود ؟ چگالیشان بیشتر می شود ؟ و اصولا چگونه داده ها در نورون ها بایگانی می شوند ! … گويا در این مبحث نیز باید در فيزيك صوت و انرژي حاصل از امواج موسيقيايي جستجو كرد و علامت سوال را همچنان باقی گذارد …
وجه تمایز هنرنخست با دیگر انواع هنر نیز همین است …

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
Previous «
Next »